بازگشت آنا و حاج بابا از حج
سلام سلام خوبید؟دختر گلم یه خبر حاج بابا و آنا از حج برگشتند با سوغاتی های خوشگل برا نوه گلشونشما هم انقد خوشحال بودی که نگو.یه بنر خیلی خوشگل هم از طرف شما زده بودیم.حلج بابا انقد دلش برا شما ناز نازی تنگ شده بود که نگو شما هم همینطور فقط تو بغل ایشون بودی.ساعت چهار بعد از ظهر بود که پروازشون اومد اونروزم از صبح انقد کار کرده بودیم که نگودست مامان جون و پسرعمو منوچهرم درد نکنه از صبح اونا هم اومده بودن کمک.مامان جون به من کمک میکرد یعنی کلا غذا رو ایشون آماده کردن واسه شام.پسرعمو منوچهرم که تو زدن بنر و چراغها به بابا سعید خیلی کمک کرد دای دای مهدی هم اومده بود شما رو نگهداشته بود.خلاصه رفتیم و با حجاج برگشتیم.سوغاتی های شما هم نگو دستشون درد نکنه.الان شبه بعدا سر فرصت ازشون عکس میگیرم وبرات میذارم...چن روزه که استراحت نداریم الانم شما خوابیدیدو منم بعد از مجموعه آخرین بازی میخوام بخوابم.بوووووووووووووووووووووووووووووووس