نازنین زهرا جوووونمنازنین زهرا جوووونم، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
عاشقانه های منوهمسریعاشقانه های منوهمسری، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه سن داره
مامان مینامامان مینا، تا این لحظه: 31 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 36 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره
وبلاگ جون ماوبلاگ جون ما، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

نازنین زهرا هستی مامان و بابا

هدیه های مادر جون وپدر جون به ناز دخملم

سلام نازلی قیزیم.امروزم اومدم هدیه هایی که مادر جون وپدر جون زحمتشو کشیدند وبرات تهیه کردند وبرات بذارم.دستشون درد نکنه وخدا بهشون سلامتی وعمر باعزت عطا کنه.                                                            این لباسایی که میبینی از روژورنال خودمون انتخاب کردیم ودادیم که ببافند اون بنفشه انتخاب منه اون یکی پیرهن که رنگش به صورتی تمایل داره انتخاب مادر جون و سرهمم اتفاق نظر هر دو مون هستش انشالله که خوشت بیاد و به شادی ازشون استفاده کنی عزیزکم.بوس مامانی راستی امروزم قراره واسه افطاری ب...
14 تير 1393

تغییر اسم دخملی

سلام دخملی گلم خوب مامانم؟دیگه کم کم داریم به روز موعد نزدیک میشیم انشالله به سلامتی.مامانی تودل یه حاجتیایی دارم دعاکن تورو خدا تا وقتی بدنیا میای همشون روا بشن.انشالله دختر گلم من خیلی دوست داشتم اسمت وبذاریم ثمین زهرا ولی خوب بنا به دلایلی نشد واسه همین اسم خوشگل نازنین زهرا رو واست انتخاب کردیم انشالله که زیر سایه خانم فاطمه زهرا بزرگ بشی وایشون و سرمشق والگوی خودت قرار بدی وامیدوارم از اسمت هم خوشت بیاد.خیلی دوست داریم دختر گلم هم من هم بابا سعید انشالله که تو هم از ما راضی باشی اینا رو مینویسم برات یادگاری بمونه تا وقتی بزرگ شدی بخونی مابقیشو خودت ادامه بدی.بوس دخملکم ...
12 تير 1393

تعیین وقت نفس مامان وبابایی

سلام نازلی بالم.دیگه کم کم به آخراش رسیدیم مامانی .دیروز رفتم پیش دکتر حامد بعد کنترل ومعاینه بهم گفت متاسفانه نمبیشه که طبیعی بدنیا بیای وباید سزارین بشی .پیش خودمون بمونه ها منم یکمکی از عمل میترسم .خلاصه بعد کلی حرف زدن قرار شد برم سزارین.پول دکتر وبهشون دادیم وایشونم واسمون برگ بستری نوشتن وشماره موبایلشونو دادن تا اگه خدایی نکرده مشکلی پیش اومد بهشون خبر بدیم.دکتر حامد گفت واسه 25 تیر بیا بستریت کنم منم گفتم آخه وسطای ماه رمضون که نمیشه اونم درست شب قدر .گفتم بهشون که واسه وقت طبیعی 5 مرداد وقت دادید اگه بشه یکم بره اونورتر ایشونم گفتند که هر هفته بیا واسه کنترل اگه وضعیتت عادی بود اشکال نداره.منم به احتمال زیاد اگه قسمت بشه میخوام 29 ت...
8 تير 1393

سیسمونی های دخمل گلم

سلام عشق مامانی خوبی عزیزکم؟آخه پس کی میای دنیای من وباباسعیدو پر از شادی کنی قربونت برم؟خیلی واسه اومدنت دلتنگی میکنیم انشالا که باقدمای خوشگلت به خونه سه نفره مون برکت وشادی وسرزندگی وآرامش رو به ارمغان بیاری وماهم یعنی من وبابا سعید قدر این نعمت الهی رو بدونیم ازش به خوبی مراقبت کنیم و مامان وبابای فوق العاده ای باشیم .راستی نفسم دو هفته قبل من ومامان جون وباباجون ودای دای رفتیم واسه خرید سیسمونی شما انشالله که خوشت بیاد تخت وکمدت رو قبلا من وباباسعید پسند کرده بودیم.انشالله که مبارکت باشه ودست مامان جون و باباجونم درد نکنه وخدا عمر باعزت وسلامتی وشادی بهشون عطا کنه انشالله  حالا چیریم خونه عکساشو واست میذارم دست مامان جون درد نکنه ...
6 تير 1393

عید بزرگ نیمه شعبان مبارک

سلام به دخمل گلم وشوهر عزیزم وهمه دوستای گلمون.عید بزرگ نیمه شعبان و به همه منتظران حضرت مهدی تبریک میگم .انشاالله عید خوبی داشته باشیم وروزهای خوبی به حق صاحب الزمان در انتظارمون باشه. مامانی خوبی؟ماشاالله چقد شیطون شدی عسیسم.هی اینور واونور میری مامانی بعضی وقتا هم از لباسم مشخص میشه منم قایمت میکنم دستم ومیذارم روت که کسی نبینتت آخه میترسم چشمت بزنن واسه همین. دخمل گلم مامانی امتحاناشو داده فقط یکی انقلاب مونده که انشالله اونم به خوبی میدم تموم بشه.          خیلی دل دل میکنیم واسه اومدنت نفسم منتظردیدنت هستیم انشالله سلامت به دنیا بیای عزیزم فعلا بای ...
22 خرداد 1393

مامانی میره امتحان

سلام عزیز دل مامانی خوبی هستی من.مامانی خیلی دلش برات تنگ شده شماهم که وروجک هی بدو میری اونور بدو برمیگردی مخصوصا شبا.باباسعید انقد ذوق میکنه وقتی حرکت میکنی.نمیذاری که من حواسم جمع باشه وقتی میخوام درس بخونم هی شلوغی میکنی قربون اون حرکتای ناز نازیت برم زود زود واسه مامان اینور اونور برو باشه خیلی حس خوبی دارم.تازگیا رفته بودیم عروسی به بعضی از آهنگا واکنش نشون میدادی انگاری خوشت میومد ومیرقصیدی نفسم قربونت برم. راستی عزیزم واسه مامانی دعاکن امتحاناشو خوب بده به قبول شدن هم راضیم.آخه این ترم خیلی کم کاری کردم انشالا قبول بشم وپیش باباسعید که انقد واسمون زحمت میکشه شرمنده نباشم.بووووووووووووووووووس عزیزکم ...
14 خرداد 1393

تولد اصلی

سلام خوشگل مامان خبی عزیز دلم.مامانی خیلی دلش برات تنگ شده نفسم کاش زودتر بیای بغل مامانی تاببوسمت ومحکم بغلت کنم.بابا سعید هم خیلی بی تابیتو میکنه هی قربون صدقه ات میره. نفس مامان ببخش که نتوستم زودتر از این بیام سراغت اخه سرگرم امتحانام بودم واسه همین. مامان جون سی آذر رفتم سونوگرافی دکتر گفت نی نی تون هشت هفته ودو روزش هست ضربان قلبتم  تند تند میزد قربونت برم.یعنی عزیزم تولد اصلیت همون روزی که خدا تورو بما هدیه داد و تو شکمم گذاشت سیزده ابان روزشم دوشنبه است. مامانی زیاد اذیت نمیکنی فقط خیلی شکمو هستی هی هی دل مامان ضعف میره.از الن واسه اومدنت دارم نقشه می کشم چیکار کنم چی بخرم دکور خونه رو چه جوی کنم خلاصه از ا...
20 ارديبهشت 1393