اندر احوالات دخترم در آستانه یک سالگی
سلام عزیز دلم این روزا ماشالله خیلی شلوغ شدی.صبح که از خواب بیدار میشی یکم بازی میکنی وبعدشم که از من آویزون میشی اجازه نمیدی من جایی برم یا کاری بکنم .همش بغلم میشینی و من هیچ کاری نمیتونم بکنم .بعد یکی دوساعت میخوابونمت و یکم به کارام میرسم.بعد بیدار شدنتم آنا به کمکم میرسه وشمارو میبره بیرون. از بلبل زبونی شما دخترم بگم:به حاج بابا میگی "ادر".اون روز بیرون دیدی با دستت اشاره میکنی ادر ادر صدامیکنی. بعد به بابایی میگی" ایعید"یادگرفتی میشینی یه جا بادستت اشاره میکنی بیا. وخودت و اینجوری لوس میکنی یادگرفتی از پله ها هم میری بالا عاشق تاب بازی هستی وقتی از جلوی در اتاقت که تابت به اون...
نویسنده :
مامان مینا
16:48