دیر اومدیم ولی باکلی مطلب اومدیم....
سلام سلام سلام به همه دوستان گلم.خیلییییی ممنونم از همه دوستایی که تو نبود ماهی بهمون سر میزدن و از احوالاتمون جویا میشدند.من یه مدت خیلی زیادی بود که نتونسته بودم بیام و وب دخملی رو آپ کنم چون از یه طرف درس و دانشگاه و امتحان از یه طرف خونه داری و بچه داری و همسر داری از یه طرفم مسافرت یهویی و الانم که خونه تکونی عید که شکر خدا تموم شدم.
حالا بریم سراغ اتفاقات این چن ماهه که نبودیم و بهت بگم ماشاءالله هزار ماشاءالله از بلبل زبونی شیرینتفدای مامان مامان گفتنت بشم انقد شیرین حرف مبزنی که نگو آدم دلش میخواد بیاد بخورتتکلمه های :"مامان,بابا,دردر,دادای,به به,بعبه(به عروسکات میگی),گد(برو),گل(بیا),قاقا(به کارتون میگی و کنترل و میاری تامن بزنم به کارتون نگاه کنی,وعاشق بره ناقلا و مستربین و ددی هستی)قاق(به خوراکی میگی),آپ(که به آب و نوشابه و کلا هرچیز نوشیدنی میگی)جوجو(به هرموجود ریز میگی)وقتی هم که میگی نای نای یا دس دس(که همون منظورت آهنگ همه محکم بزنین دست دست دست هستش) باید برات آهنگ باز کنیم تا شما عسل خانوم قر بدی.به غذا هم میگی "نام"وقتی هم که ز چیزی بدت میاد میاد یا چندشت میشه و یا جیش میکنی میگی اه اه بیف زبونتم در میاری.وقتی هم میگم مثلا نازنین لباستو عوض کنم خودتو محکم میگیری و میگی اوخ یعنی نه.بعضی وقتا یه کارایی میکنی هممون اینجوری میشیمواقعا خیلی وقتا فک میکنیم توخیلی بیشتر از ماهم میدونی یه حرکتایی یه رفتارایی انجام میدی که من خودم فک میکنم شما یه بچه بزرگی نه یه بچه یه سال ونیمه.فدات بشم.عاشق درس خوندن و نوشتنی بابایی برات رفته کتاب رنگ آمیزی و مداد رنگی و وایت بردو ماژیک گرفته و شماهم که دراز میکشی و مینویسی و با خودت زمزمه میکنی اونموقع است که منم میام و محکم بغلت میکنم و قربون صدقت میرم.ولی یکم حموم رفتنی اذیت میکنی.که ان شاءالله اونم خوب بشه.با عروسکات رابطت عالیه باهاشون بازی میکنی بهشون غذا میدی و بعضی وقتاهم بهشون شیر میدی.وپوشکشونو عوض میکنی مثل مامانا میشی اونموقع عزیزم.اصلا یه کارای خانومانه تو ذاتت عشقم.وقتی هم من نماز میخونم میای زیر چادرم و با من شروع میکنی به نماز خوندن.قشنگ رو مهر سجده میکنی و بوسش میکنی من دادم برات چادر بدوزن خوشگل تا چادر خودتت و سر کنی ولی اصلا سرت نمیکنی و نمیذاریم عکسشم بندازم اصلا با عکس گرفتن با شما خیلی مشکل دارم.اصلا نمیذاری ات عکس بگیرم منم انقد شاکی میشم که نگو.راستی عاشق چیپس و پاستیلی به چیپس میگی پیپس به پاستیل هم میگی پاتیل.وقتی هم که چیزی رو میخوای و نیس میگی اوخدی یعنی نیست.یادهم گرفتی هی بوس میکنی البته غریبه ها رو اصلا بوس نمیکنیا فقط من و بابایی.
راستی 7آذر هم یهویی رفتیم مشهد من و شما و بابایی با هواپیما.موقع رفتن تو هواپیما اولش خیلی گریه کردی و اما بعدش تا رسیدن به مشهد تو بغلم خواب بودی.اما موقع برگشت بیدار بودی و نسبتا بهتر بود.اما موقع برگشت ابرای تبریز متراکم شده بود و هواپیما نتونست بشینه و وقتی هم وارد ابرا شدیم یهویی هواپیما یه 10 20 متر سقوط کرد و فشار دو سه نفر افتاد وارژانسشون اومد و بهشون رسید.ولی من که عاشق هیجان خیلی خوشبحالم شد.خلاصه مجبور شدیم تبریز و دور بزنیم بعد کم کم ارتفاعمون و کم کنیم.
حالا از اتفاقات مشهد بگیم هتلمون نزدیک حرم بود و تقریبا یه 10 دقیقه پیاده روی داشت وقتای ترانسفرای هتل به ما نمیخورد یا زود میرفتن یا دیر و ماهم کالسکه شما رو برده بودیم تا زیاد اذیت نشیم و مسیرمونم مینداختیم از داخل بازار رضا میرفتیم.شماهم وقتی میخواستی یکم شروع کنی به گریه برات چیپس و پاستیل میگررفتی و مشغول میشدی و کم گریه میکردی خلاصه خیلی خوش گذشت بهمون ان شاءالله دوباره هم قسمت بشه بریم.تورمون سه روزه بود یکم کم بود ولی خیلی راحت بود خیلی خوش گذشت.شماهم که همش با من میرفتین حرم و بابابایی نمیرفتی بعد زیارت بابایی من شما رو به ایشون میدادم و خودم میرفتم زیارت.
راستی خیلی مامانی شدی و بهم میچسبی همش میخوای کنار باشی و یا بغلم بشینی.منم که میرفتم دانشگاه و کلاس داشتم قایمکی از شما میرفتم و شما هم با آنا میموندی دست گل ایشونم درد نکنه که تونبود من همش زحمت شما رو دوش ایشونه.از اینجا ازشون تشکر میکنیم.بعد تو خونه هم که میخواستم درس بخونم برا شما کارتون باز میکردم شما نگا کنی میومدی بغلم مینشتی تا کنارم باشی.راستی عاشق خونمونم هستی هر جا میرم بعد یکم نشستن میای بغلم که بریم خونمون وقتی هم میرسیم خونمون انقد کیف میکنی که نگو.منم بعد تموم شدن امتحانم که حسابی خونده بودم و خسته بودم معدل الف شدم و خدارو شکر شرمنده تنها موندنای شما نشدم ونتیجه خوبی گرفتم.بعد امتحانا خونه تکونی عیدم شروع کردم و تمومش کردم الان خیالم راحته خداروشکر.
حالا بریم سراغ عکسا بازم اگه مطلبی یادم اومد تو پستای بعدی میگم:
این عکس و بعد حموم ازت گرفتم:
اینجاهم که نی نی شدی و رفتی تو کریرت داری پاستیل میخوری کارتون میبینی:
اینجاهم که داری شیطنت میکنی و داخل کابینت و خالی کردیو رفتی داخلش و اون یکی عکسم که داری پستونک میخوری:
بازم اینجا یاد بچگیت کردی رفتی داخل روروئک به منم میگی عکس نندازم:
اینجاهم که تا من میام دست به لب تاب بزنم شما قبل از من اومدی میخوای دکمه پاورشو بزنی:
اینم یه سلفی از نازلی جونم:
اینجاهم داری با عرو سکات کارتون تماشا میکنی:
اینجاهم داری عروسکتو میخوابونی بازم به من میگی عکس نندازم ازت:
اینجاهم شما و باباسعید جون تو حرم امام رضا:
اینجا هم حیاط حرم که شما هی ادا و اطوار ازخودت در میاری تا من عکس بندازم :
اینم یه دوست تو حرم:
اینجاهم اتاقمونه تو هتل که شما سخت مشغول بازی هستید:
داری قاقا میخوری و قاقا میبینی:
اینجاهم داخل هواپیما اونم ابر متراکم که داشتیم سقوط میکردیم:
اینجاهم که روسری بنده رو سرکردی نماز میخونی:
واینم یه روز کهه داشتیم میرفتیم مهمونی کربلا همکار بابا:
اینم یه روز برفی:
اینجاهم روسری سرت کردی و جلو آینه بخودت میخندی:
اینم نماز خوندن عسل بانو با چادر مامانی.نمیدونم چرا چادر خودتو سرنمیکنی و وقتیم سر میکنی نمیذاری عکس بندازم
اینم چادر خودت:
ایناهم نمونه های کارتون تماشا کردنت:
اینجاهم داری اندازه نی نی هاتو با سانتیمتر میگیری: