تقدیم به نفیس ترین موجود خاکی دختر گلم
عاقبت در یک شب از شبهای دور کودک من پا به دنیا می نهد آن زمان بر من خدای مهربان نام شور انگیز مادر می نهد بینمش روزی که طفلم همچو گل در میان بسترش خوابیده است بوی او چون عطر پاک یاس ها در مشام جان من پیچیده است آن زمان دیگر وجودم مو به ومو بسته با هستی طفلم میشود آن زمان در هر رگ من جای خون مهر او در تارو پودم میشود پیکرش را می فشارم در برم گویمش چشمان خود را بازکن همچو عشق پاک من جاوید باش در کنارم زندگی آغاز کن
راستی دوستای گلم از اینکه نظر میذارید ممنون منم جوایاشو تو وب
خودتون میذارم.مرسی که بدون نظر خارج نمیشید.